• وبلاگ : قلم رنجه
  • يادداشت : قلم رنجه(11)
  • نظرات : 1 خصوصي ، 14 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سخت بود ولي خوندم
    به نام او ...

    سلام دوست من!

    وبلاگ کانون ادبي دانشگاه قم راه اندازي شد.

    اين وبلاگ کاملا دانشجويي!!!
    و هيچ وابستگي خاصي به .... نداره!

    کاملا ادبي و مدافع حقوق دانشجويان و آثار ادبي آنها.

    حضور گرم شما باعث رونق کلبه اينترنتي ما خواهد بود.

    در ضمن ممنون ميشم اگر با وبلاگ بر و بچه هاي داشگاه قم آشنا هستي، منو خبر کني.



    باتشکر
    دبيرکانون ادبي

    سلام دوست من

    خسته نباشي و............تولدت مبارك.............اميدوارم صد بهتر از اين سالها داشته باشي با سپاس دكتر رحمت سخني از اورميه مركز آذربايجان غربي

    09143471272

    http://www.rs272.com/

    http://www.rs272.parsiblog.com

    سلام
    من امير هستم
    وبلاگت از نظر من خيلي جالبه
    اگه تونستي به من يه سري بزن خوشحال ميشم(البته به پاي وبلاگه شما که نميرسه ولي بياي ضرر نميکني)
    راستي اگر هم براي تبادل لينک موافق بودي حتما يه ندايي بهم بده
    فعلا[بدرود]
    + حميده 
    من معذرت مي خوام.آدرس زمهريرو نديده بودم.همون جوري سند كردم.شرمنده.اين روزا تعداد اين اشتباهاتم نجومي شده....

    سلام.

    ايننننننننننننننننننن قددددددددددرررررررررررررر دلم مي خواد گرم بشم.

    به اون يلدا هم بگو:

    من به كدام خوش دلي مي خورم و طرب كنم

    كز پس و پيش خاطرم لشكر غم كشيده صف...

    خب چه غلطي بكنم؟چي بنويسم كه مخاطب به گل گيوه اش بر نخوره؟وقتي از همه چي خسته مي شي چه كار مي كني؟كجا مي ري؟با كي مي ري؟چي؟دختره ي چش سفيد!!!حيا رو خورده آبرو رو قي كرده.جواب منو نده.نه بده.ببخشيد جوابمو بده.يعني فقط جوابمو بده ولا غير.گفتم با كي مي ري؟آمارت دستمه.حاشا نكن اگه نه تويي و تركه ي انار

    قربونت برم بلور جونم .همين ديگه.

    + آشنا (1) 
    نوشته زير نظر خواننده آماتور است نه يك نقد حرفه اي

    نوشته خيلي خوب و از كارهاي قبليتان قوي تر .

    تقريبا از لحاظ ساختار شبيه داستانهاي قبلي است ( او .. پدر .. )

    كلا شما در توصيف فضايي كه داستان در آن مي گذرد قوي هستيد و در اين داستان در توصيف شخصيت ها هم خوب كار كرديد هرچند داستان آنقدر ادامه پيدا نكرد كه به شخصيت پردازي برسيد . فريبا خوب بود و شايد به چند خط ديگر نياز داشت تا جاي پاي خاليش در برف تاثير گذار تر باشد . جاي خالي ديالوگ در قصه هايتان هميشه هست . ديالوگ به ايجاد رابطه بين شخصيت ها کمک مي کند . مرگ ليلي و تنهايي و عليلي راوي مي توانست نقطه بحران و گره خوبي در داستان باشد و شماهم تقريبا خوب استفاده كرديد .

    اين جمله هم به نظر من جاي سوال دارد و كمي شخصيت راوي را در نظر خواننده مشوش مي كند (تصميم گرفته بودم يک پرستار جوان بياورم.پولش که بود؛اما نشد-يعني نتوانستم-)
    + آشنا (1) 
    نوشته زير نظر خواننده آماتور است نه يك نقد حرفه اي

    نوشته خيلي خوب و از كارهاي قبليتان قوي تر .

    تقريبا از لحاظ ساختار شبيه داستانهاي قبلي است ( او .. پدر .. )

    كلا شما در توصيف فضايي كه داستان در آن مي گذرد قوي هستيد و در اين داستان در توصيف شخصيت ها هم خوب كار كرديد هرچند داستان آنقدر ادامه پيدا نكرد كه به شخصيت پردازي برسيد . فريبا خوب بود و شايد به چند خط ديگر نياز داشت تا جاي پاي خاليش در برف تاثير گذار تر باشد . جاي خالي ديالوگ در قصه هايتان هميشه هست . ديالوگ به ايجاد رابطه بين شخصيت ها کمک مي کند . مرگ ليلي و تنهايي و عليلي راوي مي توانست نقطه بحران و گره خوبي در داستان باشد و شماهم تقريبا خوب استفاده كرديد .

    اين جمله هم به نظر من جاي سوال دارد و كمي شخصيت راوي را در نظر خواننده مشوش مي كند (تصميم گرفته بودم يک پرستار جوان بياورم.پولش که بود؛اما نشد-يعني نتوانستم-)
    سلام... داستان ها رو هم از روي زندگي ها مي نويسند. اما كاش اينا جزء يا ... نبودند. همون داستات بودند. نمي دونم چي بگم.
    + فصل آخر 
    هستي؟

    سلام.... ممنوم. از شما هم قبول باشه دوست من.

    تقريبا همه ي نوشته هات رو خوندم. راستش گيج شدم! اين ها داستان هستند يا ...؟

    ...

    موفق باشي و شاد

    + اشنا 

    سلام

    20 ... نه ..18 ... نه ....19 نه .. آره همون 19

    يك پيشرفت و جهش ناگهاني !!

    داستاني با ساختار كاملا متفاوت با داستانهاي قبلي شما

    بخصوص حضور ظريف و كمرنگ فريبا به عنوان نماينده مجازي عشق و رهايي اول شخص در كوچه باغ

    سر فرصت در موردش صحبت مي كنم

    اي خدا آدم تو شلنگ شناي قورباغه كنه اما ضايع نشه!

    يه مشت حرف زديم و انگشت ساييديم و ...آخرش همش پاك شد.

    بلور؟

    عمرا از دست من راحت شي.با اينكه دوستي من همون، با تو و...از اول اشتباه بود اما به خاطر مباهات و افتخاري كه دوستي من براي شما داره تحمل ميكنم.

    راستي حميده هم تور قم گردي راه انداختخ.عكس مجاني هم ميگيره.مگه چيه تو از اون بچه تو سه شنبه بازار كمتره؟

    واقعا بهم برخوردها.باشه به خاطر گل روي تو كوتاه ميام.اما بزار حميده رو ببينم...بهش ميگم باشه حميده جون حساب اون بلورو ميرسم!

    تازه پيدات كردم.بازم ميام.پس سعي نكن جلوي منو بگيري و براي پيغامات ذخيره بزاري.منو خوب ميشناسي ديگه.اي بابا كچلم كرديد.منم همون!

    سلام سلام.

    ميبينم كه وبلاگ عوض ميكني.ببين به اون مخت فشار نيار.عمرا منو بشناسي.چون اصلا فكرشو نميتوني بكني كه من كي ام.

    بلور؟ يه بلايي به سرم اومدم.بدبخت شدم رفت.همش تقصير شماست كه چشمم كرديد.بله!

    از اول دوستي من با شما اشتباه بود.البته چون ميدونم به دوستي با من مي باليد يه جوري تحملتان ميكنم.

    حميده هم تور سياحتي-اجتماعي- دلسوزونكي-خوب تو هم بسه ديگه.دنباله نداره.آره همين چيزها راه انداخته.مي بيني ؟

    خوب بازم ميام.تازه پيدات كردم!